حالت سیاه
24-11-2024
Logo
تربيت اسلامی – مدارج السالكين - درس (020-100): يقين
   
 
 
به نام خداوند بخشنده ی مهربان  
 

جایگاه یقین:

 برادران بزرگوار، با درسی از دروس مدارج السالکین در خدمت شما هستیم و موضوع امروز:
جایگاه یقین.
برخی یقین دارند پس حرکت می‌کنند و پایداراند هم چنین می‌دهند، می‌گیرند و می‌بخشند در حالی که برخی دیگر که شک و تردید دارند خودداری می‌کنند. اگر سرباز زدن و اقدام به عمل، پایداری و عدم پایداری، فداکاری و حرص را بسنجید تنها وسیله‌ی سنجش آن یقین است. اگر در زندگی روزمره به نظارت و مراقبت از نفس پرداختید، هر چه به آن یقین دارید به سوی شما روانه می‌شود و هر چه به شک دارید از شما بازداشته می‌شود.
عامل اصلی که شما را به حرکت در می‌آورد یقین نام دارد.
در روایت ماثور آمده است:

((تباركَ الذي قسمَ العقلَ بين عبادِهِ أشتاتاً، إنَّ الرجلين ليستوي عملهُما وبِرهُما, وصومُهُما وصلاتُهما, ويختلفانِ في العقلِ, كالذرّةِ جنبَ أُحد, وما قسَمَ الله لِعبادهِ نصيباً أوفرَ من العقلِ واليقين))
((بزرگ است آن که عقل را میان بندگانش به طور مختلف تقسیم نمود. دو شخص کارشان و نیکی‌ها و روزه و نمازشان یکی است اما عقل آنان متفاوت است. مانند ذره‌ی ریز گرد در مقابل کوه احد و خداوند میان بندگانش چیزی نافع تر از عقل و یقین تقسیم ننموده است))

شخص یقین کننده زکات مال خود را می‌پردازد. کسی که یقین دارد جوانی‌اش را در راه فرمانبری از الله فدا می‌کند. عمر خود را در شناخت خداوند صرف می‌کند. اما کسی که یقین ندارد: او را مردد و مشکوک و خوددار می‌بینید. یعنی در سردرگمی و نابودی است.

جلاس وعمویش:

 داستانی که کمتر از یک ماه پیش مطرح نمودیم:
یکی از یاران رسول الله علیهم رضوان الله، وقتی به مرتبه‌ی یقین رسید دچار مصیبتی شد. او کودکی نزد خود پرورش می‌داد. پسر همسرش. نعمت‌های فراوانی به پایش ریخته بود. بی اندازه او را مورد حمایت و مهربانی قرار می‌داد. پیامبر علیه الصلاة والسلام یاران خود را برای آماده شدن برای جنگ موته فراخواند. دید وی از آمدن خودداری نموده و منتظر مانده و حرکت نمی‌کند. درحالی که یاران پیامبر علیهم رضوان الله به حرکت درآمده حرکت کرده، هر آن چه داشتند بذل نموده، مجهز و آماده شده بودند درحالی که او نشسته بود. این کودک از شدت نور ایمان در قلب خود، به عمویش یعنی شوهر مادرش می‌گوید که ای عمو فلانی این کار را کرده است و فلانی این کار را کرده است. وقتی او از این کار دلگیر شد گفت: ای جلاس اگر محمد راست می‌گفت ما از خران هم بدتر بودیم.
این سخن کفرآمیز است. او شک دارد. مطمئن نیست. یقین ندارد. حقیقت این است: انسان اگر به شک بیفتد دچار مشکل بزرگی شده است.
این کودک خردسال گفت: به خدا سوگند ای عمو در روی زمین پس از رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم کسی از تو برای من محبوب تر وجود ندارد. اما شما سخنان کفرآمیزی زده ای و من این را به رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم خواهم گفت.
نمی خواست بدون اطلاع وی به پیامبر بگوید. واضح است. این سخن کفرآمیز است. و باید پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بداند چه می‌گویی. شما یکی از یاران نزدیک او هستی، چطور می‌گویی: اگر محمد راست می‌گفت ما از خران هم بدتر بودیم؟
یعنی اگر در رسالت خود راستگو بود و ادعای نبوت او درست می‌بود و ما دعوت او را لبیک نمی‌گفتیم از خران هم بدتر می‌شدیم. این کودک خردسال نزد پیامبر علیه الصلاة والسلام رفت و گفت: ای پیامبر خدا، عمویم این گونه گفته است. پیامبر علیه الصلاة والسلام او را خواست و درباره‌ی این سخن وی از وی پرسید ولی او انکار کرد. گفت: ای رسول خدا این دروغگو است. من به او نیکی کردم و به او لطف نموده ام و در خدمت وی بوده ام و حال در حق من چنین می‌کند و یاران پیامبر علیهم رضوان الله از عموی وی حمایت نمودند و پسرک را تکذیب نمودند. پیامبر علیه الصلاة والسلام به او نگاه نمود و چهره اش از خجالت و شرم سرخ شده بود. دیری نپایید که وحی بر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نازل گردید و سخنان کودک را تاکید کرد. خداوند فرمود:

﴿يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْراً لَهُمْ وَإِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَاباً أَلِيماً فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ﴾
(به خدا سوگند مى ‏خورند كه [سخن ناروا] نگفته‏ اند در حالى كه قطعا سخن كفر گفته و پس از اسلام آوردنشان كفر ورزيده‏ اند و بر آنچه موفق به انجام آن نشدند همت گماشتند و به عيبجويى برنخاستند مگر [بعد از] آنكه خدا و پيامبرش از فضل خود آنان را بى ‏نياز گردانيدند پس اگر توبه كنند براى آنان بهتر است و اگر روى برتابند خدا آنان را در دنيا و آخرت عذابى دردناك مى ‏كند و در روى زمين يار و ياورى نخواهند داشت)

[سوره توبه آیه: 74]

 در این هنگام پیامبر علیه الصلاة والسلام تکبیر گفت و گوش پسرک را گرفت و فرمود: ای پسر، خداوند تو را تایید نمود و در آن هنگام عمویش به گفته هایش اعتراف نمود و گفت: ای رسول الله! این گناه مرا ببخش و به شدت توبه نمود. از هر کسی بیشتر نسبت به این پسر نیکی می‌نمود؛ زیرا او باعث شد وی توبه کند و اگر این کودک ساکت می‌ماند آن شخص منافق باقی می‌ماند و توبه‌ی این عمو به دست این پسر اتفاق افتاد.
عدم یقین باعث شد وی خودداری نموده و به شک افتد و شانه از مسئولیت خالی کند و اگر بخواهیم ممانعت، تمایل به دنیا و نداشتن همت والا را تفسیر و توضیح دهید، باید همه را به سستی یقین تعبیر نمود.

﴿كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ﴾
(هرگز چنين نيست اگر علم‏اليقين داشتيد * به يقين دوزخ را مى ‏بينيد)

[سوره تكاثر آیه: 5-6]

﴿لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ﴾
(اگر علم‏اليقين داشتيد)

 اگر باور انسان به مرتبه‌ی یقین برسد جان خود را به خداوند عزوجل می‌فروشد. هر گونه خودداری، ممانعت، کوتاهی و کم کاری در باره‌ی ایمان در درجه‌ی اول به ضعف یقین باز می‌گردد.
پروردگار عزوجل از شما نخواسته با شک ایمان بیاورید:

﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ﴾
(در حقيقت مؤمنان كسانى‏ اند كه به خدا و پيامبر او گرويده و [ديگر] شك نياورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد كرده‏ اند اينانند كه راستكردارند)

[سوره حجرات آیه: 15]

 خداوند عزوجل نمی‌پسندد که شما با شک ایمان آورید:

﴿كَلا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوْنَ الْجَحِيمَ﴾
(هرگز چنين نيست اگر علم‏اليقين داشتيد * به يقين دوزخ را مى ‏بينيد)

 خداوند عزوجل دستور نداده که ایمان بیاورید درحالی که دلایل ضعیفی برایتان ارائه دهد، فرمود:

﴿وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِلْمُوقِنِينَ﴾
(و روى زمين براى اهل يقين نشانه‏ هايى [متقاعدكننده] است)

[سوره ذاريات آيه: 20]

 این موضوع بسیار دقیق است. حتی در حرکات روزانه تنها با یقین حرکت کنید. تنها زمانی دست از کاری بکشید که یقین نمودید برایتان زیان بخش است. تنها زمانی اقدام به کاری بکنید که یقین بدانید مهم است. تنها زمانی به خرید چیزی اقدام نمایید که یقین بدانید که برایتان سود دارد. هرگز، یقین محرک است. تا یقین نداشته باشید در شک و تردید می‌مانید و گرفتار توهم و خودداری و تردید و سردرگمی می‌شوید تا آنگاه که وارد مرحله‌ی عمل شوید. ناگزیر باید یقین داشت. دروازه‌های یقین در دنیا همیشه گشوده است. در زمین نشانه‌هایی برای اهل یقین وجود دارد. یعنی نه تنها در زمین نشانه‌های قانع کننده وجود دارد بلکه این نشانه‌ها قاطع نیز هست.

ويژگی‌های افراد با یقین:

 خداوند هدایت و رستگاری را به افراد با یقین اختصاص داده است، می‌فرماید:

﴿الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ * وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ * أُولَئِكَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾
(و آنان كه بدانچه به سوى تو فرود آمده و به آنچه پيش از تو نازل شده است ايمان مى آورند و آنانند كه به آخرت يقين دارند * آنان برخوردار از دايتى از سوى پروردگار خويشند و آنان همان رستگارانند)

[سوره بقره آيه: 4-5]

 زیرا یقین نموده اند:

﴿أُوْلَئِكَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُوْلَئِكَ هُمْ الْمُفْلِحُونَ﴾
(آنان برخوردار از هدايتى از سوى پروردگار خويشند و آنان همان رستگارانند)

ويژگی دوزخیان:

 اما جهنمیان:

﴿وَإِذَا قِيلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَالسَّاعَةُ لَا رَيْبَ فِيهَا قُلْتُمْ مَا نَدْرِي مَا السَّاعَةُ إِنْ نَظُنُّ إِلَّا ظَنّاً وَمَا نَحْنُ بِمُسْتَيْقِنِينَ﴾
(و چون گفته شد وعده خدا راست است و شكى در رستاخيز نيست گفتيد ما نمى‏ دانيم رستاخيز چيست جز گمان نمى ‏ورزيم و ما يقين نداريم)

[سوره جاثيه آيه: 32]

 هرگز مطمئن نیستیم. مساله روشن است. خودداری، نفاق، سستی، ناتوانی، خساست، انفاق نکردن، وقت ندادن در راه خدا، نشناختن خداوند، قرآن نخواندن، ترجیح دنیا بر آخرت، افتادن در شبهات، کوتاهی در انجام واجبات همه‌ی این بیماری‌ها عرضه‌های یک بیماری است و آن: سستی در یقین است.

از نشانه‌های آخر الزمان:

 سست یقینی در میان مردم گسترش می‌یابد.
مسجدها پر می‌شوند.
اما اگر به خانه‌های آنان بروید: اسباب لهو و لعب فراوان است.
اگر به فروشگاه‌های آنان وارد شوید: معاملات ربوی را مشاهده خواهید کرد.
اگر به همنشینی با آنان بپردازید: جلسات آنان مختلط است. در روابط اجتماعی اختلاط وجود دارد. در واجبات دینی کوتاهی می‌شود. به نظم وانضباط شخصی بی توجه اند.
دلیل این امور چیست؟ ضعف یقین.
دو باره و سه باره و چهارباره بازگو می‌کنم: اگر یقین داشتید که اگر فلان کار را بکنید در دنیا به شدت عذاب خواهید دید و بیست سال حبس در انتظار شماست نمی‌گویم به گمان زیاد بلکه به قطع می‌گویم: شما از ارتکاب این کار نادرست خودداری می‌کنید.
چیزی که برای همه آرزو دارم این است که: شناخت خداوند عزوجل آنان را از اعتقاد ناقص به اعتقاد قطعی و یقینی برساند. انسان گاهی کوتاهی می‌کند. اگر کوتاهی کند یک بار درمان الهی به او می‌رسد و بار دوم و سوم نیز یاری الهی به سراغ او می‌آید. باید استنباط کرد: هر گناهی یک مجازات دارد و شما تنها زمانی از عذاب الهی در امان می‌مانید که به اوامر او پایبند باشید و این سستی در یقین دلیل این گرفتاری از مشکلی به مشکلی دیگر است.... ؟
برای همین علما گفته اند: یقین، روح اعمال دل ها.که آن ها نیز روح اعمال اعضا هستند، روح اعمال دل ها که روح اعمال اعضا هستند و این حقیقت راستین است. هرگاه پیامبر چیزی می‌فرمود صدیق به او می‌گفت: راست گفتی ای پیامبر خدا. راست گفتی راست گفتی. به حد یقین رسیدی.
یک انسان معمولی شاید خیلی به شستن کامل سبزی‌ها توجه نکند اما اگر در جایی وبا شایع باشد. به خانه ی یک پزشک برو، زیرا او روزانه هزاران بیمار را درمان می‌کند. هزاران بیماری اسهال و عفونت که تمام آن‌ها ناشی از آلودگی سبزی هاست.
به پزشک بنگرید که به خانواده اش دستور می‌دهد روزانه سبزی‌ها را با مواد ضد عفونی کننده بشویند چرا؟ چراکه علم وی به حد یقین رسیده است. اما مردم عوال شاید به این حد از آگاهی نرسیده باشند و بنابراین شک دارند.
هیچ گاه به خاطر خشنودی کسی خداوند را ناراحت نکنید و کسی را به خاطر نعمتی که خداوند داده، نستایید و به خاطر نداده‌هایی که خداوند به شما نداده کسی را نکوهش نکنید؛ چراکه حرص آزمندان رزق خداوند را برایتان نمی‌آورد و نکوهش ناپسندان آن را از شما نمی‌گیرد و خداوند با قسط و عدالت خود جان و آرامش جان را در خشنودی و یقین قرار داده است و اندوه و ناراحتی را در نارضایتی و تردید قرار داده است.
در روایتی دیگر: از نشانه‌های ضعف یقین این است که علی رغم خشم خداوند مردم را خشنود سازید و به خاطر رزقی که خداوند به شما داده آنان را بستایید و به خاطر نبخشیدن خداوند آنان را مورد نکوهش قرار دهید. این‌ها از ضعف یقین است.
یعنی: اگر یقین نداشته باشید که نعمتی که از سوی یک انسان به شما می‌رسد از جانب خداوند است و او را بسیار بستایید و از وی سپاسگزاری نمایید و یقین نداشته باشید که از جانب خداوند است در این صورت دچار شرک شده اید ولی خودتان نمی‌دانید؛ زیرا این امر نشانه‌ی ضعف یقین است که مردم را علی رغم خشم خداوند خشنود سازید.
به این معنا: هر انسانی اگر به حساب فرمانبری از خداوند به شخصی پاسخ دهد. اگر با همسر خود مجامله نموده سپس در امری که خداوند دوست ندارد، او را راضی کند، باید خود را امتحان کند. باید یقین داشته باشد که یقین ندارد. باید بداند که نمی‌داند. باید مطمئن شود که وی در امور دینی خود شک و تردید دارد. زیرا وقتی مخلوقی را خشنود و خالق را ناخشنود می‌سازید شما از عذاب خداوند مطمئن نیستید و یقین ندارید که این امر او را ناخشنود می‌سازد و مطمئن نیستید که این کار او را ناخشنود می‌کند و بنابراین آن را انجام می‌دهید.
و اینجاست که: نباید هرگز کسی را با وجود ناخشنودی خداوند خشنود سازید و به خاطر نعمتی که خداوند داده کسی را بستایید و یا به خاطر چیزی که خداوند به شما نداده کسی را نکوهش نمایید چراکه حرص آزمندان رزق خداوند را برایتان نمی‌آورد و نکوهش ناپسندان آن را از شما نمی‌گیرد و خداوند با عدالت خود جان و آرامش جان را در خشنودی و یقین قرار داده است و اندوه و ناراحتی را در گستاخی و تردید قرار داده است.
باری برایتان مثال‌هایی زدم و بارها تکرار می‌کنم زیرا در این موارد بسیار مناسب است: شخصی بسیار فقیر است. هشت فرزند دارد. درآمد بسیار اندکی دارد. درآمدش کمتر از هزینه هایش می‌باشد. از بحران‌ها و گرفتاری‌های زیادی رنج می‌برد. عمویی دارد که سیصد میلیون ثروت دارد. فرزندی ندارد. در یک سانحه می‌میرد. تمام این ثروت‌ها بی تردید به او می‌رسد. او تنها وارث عموی خود است. اما تا زمانی که بخواهد این مبلغ دست وی برسد اقدامات قانونی و پیچیدگی‌ها و انحصار وراثت و پیگیری معاملات و... باید انجام شود. چرا این شخص تا زمانی که هیچ مبلغی دریافت نکرده خوشبخت ترین شخص است؟ زیرا یقین دارد که ثروتمند خواهد شد. این مدت می‌گذرد و می‌گوید: این راویلا را خواهم خرید. این خودرو را خواهم خرید. این غذا را خواهم خورد. و این لباس را خواهم پوشید. او یقین می‌یابد. یقین دارد که ثروتمند خواهد شد. تمام این ثروت‌ها به او رسیده است. از فقر طاقت فرسا به ثروت بسیار رسیده است.
این مثال ساختگی است و در واقع روی نداده است اما به خاطر این گفته می‌شود که بدانیم: انسان اگر یقین داشته باشد خوشبخت می‌شود یعنی اگر شما به خداوند عزوجل یقین داشته باشید که شما را دوست دارد و از شما خشنود است و اگر از دنیا بروید به گمان زیاد شما را خواهد آمرزید و در بهشت جای خواهید گرفت این یقین شما را وا می‌دارد تمام مصیبت‌ها را تحمل کنید و تمام اندوه‌ها را قبول کنید و به امید این وعده‌ی الهی زندگی کنید:

﴿أَفَمَنْ وَعَدْنَاهُ وَعْداً حَسَناً فَهُوَ لَاقِيهِ كَمَنْ مَتَّعْنَاهُ مَتَاعَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ هُوَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنَ الْمُحْضَرِينَ﴾
(آيا كسى كه وعده نيكو به او داده‏ ايم و او به آن خواهد رسيد مانند كسى است كه از كالاى زندگى دنيا بهره‏ مندش گردانيده‏ ايم [ولى] او روز قيامت از [جمله] احضارشدگان [در آتش] است)

[سوره قصص آيه: 61]

﴿وَمَا أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَزِينَتُهَا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى أَفَلَا تَعْقِلُونَ﴾
(و هر آنچه به شما داده شده است كالاى زندگى دنيا و زيور آن است و[لى] آنچه پيش خداست بهتر و پايدارتر است مگر نمى‏ انديشيد)

[سوره قصص آيه: 60]

 اکنون: اگر انسانی در دنیا شاد شود دلیل آن چیست این است که یقین وی به آخرت ضعیف است؟ بعلت ضعف یقین به آخرت نسبت به دنیا شادمان است. اما اگر حقیقت دنیا را بشناسد نسبت به آن شادمان نمی‌شود.
این دنیا محل گذر است نه محل جاودانگی و ماندن. منزگاه اندوه است و نه منزگاه شادمانی. کسی که آن را بشناسد نسبت به یک آسایش شادمان نمی‌شود و به خاطر یک مصیبت ناراحت نمی‌شود. خداوند دنیا را محل آزمایش و آخرت را محل دریافت نتیجه‌ی آن قرار داده است. امتحان دنیا را عامل یخشش در آخرت قرار داده است و بخشش آخرت را به عنوان پاداش امتحانات دنیا شمرده بنابراین می‌گیرد تا بدهد و امتحان می‌کند تا پاداش دهد.
اگر تپه ای را فرض کنیم که بر روی آن کاخی با شکوه بنا شده است و شخصی پیاده می‌رود و راه هم دشوار است، می‌رود تا این کاخ را تصاحب کند و انسانی نیز با خودرویی آخرین مدل سوار است و در همین راه می‌رود این شخص بالاخره نابود خواهد شد. در ظاهر این خودرو بسیار پیشرفته است اما سرنوشت راننده مشخص است. شخصی که پیاده می‌رود و تلاش فراوانی می‌کند به آن کاخ خواهد رسید و آن را به دست خواهد آورد. اگر در راه به یکدیگر برسند آیا راننده‌ی این خودرو پیشرفته به آن فقیر خواهد گفت: چقدر بد شانس هستی؟ آیا فقیر به راننده خواهد گفت: خوشا به حالت؟ خیر، زیرا هیچ کدام از سرنوشت خود مطلع نیستند. هر کدام دوست دارد جای دیگری باشد و هر کدام باعث تنفر دیگری می‌شود. زیرا هیچ کدام از سرنوشت دیگری خبری ندارد. اما مومن تنها یک حرف می‌زند: هیچ وقت دوست ندارد جای گناهکاران باشد حتی اگر در بهترین موقعیت و آسایش دنیوی و ثروت و قدرت باشند.

حق آشکار:

 آیه ای دیگر، خداوند عزوجل می‌فرماید:

﴿فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّكَ عَلَى الْحَقِّ الْمُبِينِ﴾
(پس بر خدا توكل كن كه تو واقعا بر حق آشكارى)

[سوره نمل آيه: 79]

﴿فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّكَ عَلَى الْحَقِّ الْمُبِينِ﴾
(پس بر خدا توكل كن كه تو واقعا بر حق آشكارى)

 حق آشکار است:

﴿حَتَّى أَتَانَا الْيَقِينُ﴾
(تا مرگ ما در رسيد)

[سوره مدثر آيه: 47]

﴿حَتَّى أَتَانَا الْيَقِينُ﴾
(تا مرگ ما در رسيد)

 مرگ یقین است و حق یقین است.
چرا انسان توکل نمی‌کند؟ اکنون: انسان دچار بیماری مزمنی می‌شود. چرا ناامید می‌شود؟ چون یقین ندارد که خداوند می‌تواند او را شفا دهد. این نشانه‌ی ضعیف بودن یقین است. اگر یقین پیدا کرد که خداوند او را شفا می‌دهد هر چقدر هم که بیماری اش مزمن و لاعلاج باشد هرگز ناامید نخواهد شد. چرا فقیر ناامید می‌شود؟ زیرا یقین او نسبت به اینکه خداوند با قدرت خویش می‌تواند او را بی نیاز کند، ضعیف است. اگر یقین داشت ناامید نمی‌شد. بزرگترین بیماری نفس: ناامیدی، افسردگی، تیره اندیشی است.
عبارتی خواندم که مرا خوش آمد: ای پروردگار تا زمانی که تو پروردگار هستی، هیچ گرفتاری نیست و تا پروردگار هست، هیچ گرفتاری و بحرانی نیست. شما بنده‌ی او هستید و دروازه‌ی توبه باز است و دروازه‌ی کرم و بخشش او نیز باز است.
بنابراین:

﴿فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّكَ عَلَى الْحَقِّ الْمُبِينِ﴾
(پس بر خدا توكل كن كه تو واقعا بر حق آشكارى)

 علما گفته اند: اگر یقین به دل رسد نور و درخشش آن را فرا می‌گیرد و هر گونه شک و تردید و اندوه وغم از آن زدوده می‌شود و سرشار از محبت خداوند و ترس از او و خشنودی او و توکل بر او می‌گردد و یقین جوهر تمام حالات و دربردارنده‌ی آن است».
جنید می‌گوید: یقین یعنی علم و آگاهی یافتن.
مثالی می‌زنم: در کارخانه‌ها سیمان را از نظر مقاومت می‌سنجند. در هر سانتیمتر مکعب از سیمان فشار زیادی تحمل می‌شود. و با مشخصات استاندارد صحیح پانصد کیلو یعنی نیم تن فشار را تاب می‌آورد. اگر نیم تن را بر روی یک سانتیمتر مکعب از سیمان بگذاریم در مشخصات میانگین 200 کیلو ، آن را تحمل می‌کند. اما سیمان با ويژگی سفتی سنجیده می‌شود. مکعب‌هایی از سیمان قالب ریزی می‌شود. با انبرهایی از بالا و پایین گرفته می‌شود. گیره‌ی پایینی مانند کفه‌ی ترازو است. یک کیلو گذاشته می‌شود. در نوعی که با دو کیلو می‌شکند، خرد می‌شود. و در انواعی که سه و چهار و پنج درجه را تحمل می‌کنند. درجه‌ی انسجام سیمان با وزن‌هایی آزمایش می‌شود که این مکعب‌ها را می‌شکند. اگر این مثال را بر مومنان نیز پیاده نماییم مومنانی را می‌بینید که ایمان آنان متوسط است ولی بر اساس فریب خاصی اراده‌ی آنان سست می‌شود و سر به شهوت فرود می‌آورند و از فرمان خداوند سرپیچی می‌کنند.
بنابراین: یقین این مومن ضعیف است. هر چه یقین بالاتر رود درجه مقاومت بالاتر می‌رود. مومن راستگو هر وقت گرفتار مصیبتی شود و دنیا بر وی تنگ آید و فشار زیادی را تحمل کند و گرچه در معرض فریب‌های شدیدی قرار گیرد می‌گوید خدایا مقصود من تویی و خشنودی تو هدف من است.
هر چقدر یقین بالاتر رود مقاومت و پایداری بالاتر می‌رود. یعنی به زبان خودمان: در برابر هر فریبی و تحت هر گونه فشاری تاب می‌آورد. انسان گاهی با فشار کوچکی یا فریب اندکی فرو می‌ریزد. اگر ایمان وی با فشار یا فریب از بین رود به این معناست که: باید تمام حساب‌های خود را وارسی کند چون ایمانش ضعیف است.
از ابوهریره از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم روایت است که فرمود:

((قَالَ رَبُّكُمْ عَزَّ وَجَلَّ: لَوْ أَنَّ عِبَادِي أَطَاعُونِي, لأَسْقَيْتُهُمُ الْمَطَرَ بِاللَّيْلِ, وَأَطْلَعْتُ عَلَيْهِمُ الشَّمْسَ بِالنَّهَارِ, وَلَمَا أَسْمَعْتُهُمْ صَوْتَ الرَّعْدِ, وَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: إِنَّ حُسْنَ الظَّنِّ بِاللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ مِنْ حُسْنِ عِبَادَةِ اللَّهِ, وَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: جَدِّدُوا إِيمَانَكُمْ, قِيلَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! وَكَيْفَ نُجَدِّدُ إِيمَانَنَا؟ قَالَ: أَكْثِرُوا مِنْ قَوْلِ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ))
((پروردگار عزوجل فرمود: اگر بندگانم مرا اطاعت کنند شبانه آنان را از باران سیراب خواهم نمود و در روز خورشید را بر آنان خواهم تاباند و صدای رعد را بر آنان خاموش خواهم نمود. و رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: گمان نیک به خداوند عزوجل از پرستش نیکوی اوست و رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: ایمان خود را تازه کنید. گفتند: ای رسول خدا! چگونه ایمان را تازه کنیم؟ فرمود: بسیار بگویید: لا إله إلا الله))

 گفته اند: یقین یعنی حلول علم در قلب به گونه ای که تغییر نکند و دگرگون نشود و ابوبکر وراق گفته است: یقین معیار دل است و با یقین ایمان کامل می‌شود و با یقین خداوند شناخته می‌شود و با عقل خداوند درک می‌شود و یقین سه جنبه دارد و سه نوع است: یقین خبر، یقین دلیل و یقین مشاهده.
اگر فرض کنیم دیواری وجود دارد و شخصی به شما می‌گوید پشت این دیوار آتش وجود دارد. اگر او را باور داشته باشید این یقین خبر است. پس از اندکی می‌بینید دود بالا می‌رود و بنابراین دلیل آن برایمان روشن می‌شود و شما یقین اخباری دارید و پس از مشاهده دود یقین شما استدلالی می‌شود. وقتی به سوی دیوار بروید و پشت دیوار را ببینید که آتش شعله ور است دیگر یقین شهودی دارید. از یقین اخباری به یقین استدلالی و یقین شهودی رسیدید.

انواع يقين:

1-يقين اخباری:

 پس یقین سه نوع است: یقین اخباری، یعنی آرامش قلب با خبر خبردهنده و توقع رخ دادنش.
یعنی اگر گوینده راستگو باشد و شما او را باور داشته باشید این یقین اخباری است. اگر خداوند گوینده باشد که آفریدگار هستی است. سخن او قرآن است. و سخنان او احادیث رسول الله است که متواتر و صحیح به ما رسیده است. این یقین اخباری است. و تنها دلیل انجام آن برای مومن همین کافیست که بداند از سوی خداست و آن را انجام دهد. اگر انسان به دنبال حکمت است اشکالی ندارد باید مردم حکمت را بدانند. اما اگر بداند که این امر خداوند است و گرچه حکمت آن را نداند تنها همین کافیست که او را به اجرای امر خداوند عزوجل وادارد.

2-یقین استدلالی:

 سطح دوم: یقین استدلالی است، یعنی اگر حقیقتی با دلیلی همراه باشد. پروردگار می‌فرماید:

﴿إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي﴾
(منم من خدايى كه جز من خدايى نيست پس مرا پرستش كن و به ياد من نماز برپا دار)

[سوره طه آيه: 14]

 به شما می‌گوید:

﴿إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا أَنَا فَاعْبُدْنِي﴾
((منم من خدايى كه جز من خدايى نيست پس مرا پرستش كن)

 اما در آیات دیگری گفته است:

﴿قُلِ انْظُرُوا مَاذَا فِي السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا تُغْنِي الْآيَاتُ وَالنُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ﴾
(بگو بنگريد كه در آسمانها و زمين چيست و[لى] نشانه‏‌ها و هشدارها گروهى را كه ايمان نمى ‏آورند سود نمى ‏بخشد)

[سوره يونس آيه: 101]

﴿أَفَلَا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ * وَإِلَى السَّمَاءِ كَيْفَ رُفِعَتْ * وَإِلَى الْجِبَالِ كَيْفَ نُصِبَتْ * وَإِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ﴾
(آيا به شتر نمى ‏نگرند كه چگونه آفريده شده * و به آسمان كه چگونه برافراشته شده * و به كوه ‏ها كه چگونه برپا داشته شده * و به زمين كه چگونه گسترده شده است)

[سوره غاشيه آيه: 17-20]

 بنابراین: پروردگار عزوجل با وجود آنکه او آفریننده، پروردگار، خالق، موجود، یگانه و کامل است دلایلی بر وجود خود به شما می‌دهد. دلایلی بر کمال خود و بر یگانگی خود به شما می‌دهد. شما در این آیه کریمه یقین اخباری و استدلالی را می‌یابید.

3-يقين مکاشفه:

 اما یقین سوم: یقین مکاشفه است. باری دیگر: شخصی را تا حد ممکن به راستگویی اش باور دارید. به شما می‌گوید پشت دیوار آتشی است. شما دود را دیدید که بالا می‌رود. گفتید: دود بدون آتش وجود ندارد. یقین استدلالی حاصل شد. به سمت دیوار رفتید. دیدید که آتش شعله می‌کشد. این یقین شهودی است. مومن از یقین اخباری به یقین استدلالی و به یقین شهودی می‌رسد.
در ضمن: تمام اصطلاحات ایمانی نمی تواند شهودی باشد. و تمام این کلمات ایمانی ممکن است استدلالی هم نباشند. بلکه برخی از کلمات ایمانی اخباری محض اند. سخن از بهشت و دوزخ، جنیان و فرشتگان، پل صراط، ترازوی عدالت، برزخ، قبر و عذاب قبر و حدیث از ازل و گردآوری همه در ازل تمام این‌ها یقین اخباری است و هرگز شهودی یا استدلالی نخواهد بود.
در ایمان کلماتی باقی می‌ماند که یقین به آن از نوع اخباری است. بنابراین: چیزی که عقل شما قادر به درک آن نیست باید باورش کنید. چیزی که عقل شما توان استدلال آن را ندارد باید آن را باور کنید زیرا شما با یقین استدلالی به خداوند عزوجل ایمان آورده اید و بنابراین به آنچه خداوند به آن خبر داده ایمان می‌آورید.
درباره‌ی ایمان: ایمان تصدیقی و ایمان تحقیقی. برخی از کلمات ایمانی تنها با باور آن می‌توانید به آن ایمان آورید مانند ایمان به جن و یا مثلا فرشتگان. خداوند عزوجل در آیات زیادی از فرشتگان سخن می‌گوید: بنابراین شما با ایمان تصدیقی به فرشتگان ایمان دارید.
اکنون: مومن به مرتبه‌ی ایمان شهودی یا یقین مکاشفه ای یا یقین شهودی می‌رسد که خبر رسیده را چون مشاهده باور کند و بگوید می‌بینم.
گفت: ای زید حالا که شناختی بر خود لازم بگیر. من به درستی و راستی خیرخواه تو ام. چگونه شب را به صبح رساندی؟ من به عرش پروردگارم عرضه شدم و گویا اهل بهشت را دیدم که در نعمت بودند و اهل جهنم را دیدم که فریاد می‌کشیدند.
یعنی ایمان وی به حد شهود رسیده است.
شخصی گفته است: بهشت و جهنم واقعی را دیدم. گفتند: چگونه؟ گفت: آن دو را با چشمان رسول الله دیدم.
به همین مناسبت: همه‌ی مومنان بدون استثناء ایمانشان به بهشت و جهنم ایمان اخباری است و یقین اخباری است اما رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: ایمان وی به بهشت و جهنم ایمان شهودی است. زیرا در اسراء و معراج خداوند بر او منت نهاد و او را از آینده با خبر ساخت. با چشمان خود اهل بهشت و دوزخ را مشاهده فرمود. احوال بهشتیان و دوزخیان را مشاهده نمود. تنها پیامبر است که اگر از بهشت و دوزخ سخن گوید از واقعیتی که دیده سخن می‌گوید.
بنابراین: اگر شخصی به جایی برود و آن را با چشم ببیند و خبر آن را برای شما بیاورد تاثیرپذیری وی را از آن احساس می‌کنید اما اگر درباره‌ی آن مکان مطالعه نموده باشد و خبر آن را به شما بدهد یعنی چیزی از کتابی نقل کند و به شما بگوید به اندازه‌ی تاثیر کسی که در آن زیسته و مشاهده نموده نخواهد بود و تاثیر مشاهده از تاثیر مطالعه بیشتر است.
به همین دلیل: خداوند عزوجل از روی تکریم و بزرگداشت خواست که تنها پیامبرش اگر از جهنم و بهشت سخنی می‌گوید بسان یک ببیننده بگوید.

اركان علم يقين:

 ارکان علم یقین، گفته اند: پذیرفتن حقیقت آشکار و پنهان و آگاهی از امور حق؛ چگونه؟ پذیرش حق آشکار شده از جانب الله؛ اوامر ونواهی و شریعت و دین او همه بر زبان پیامبر او صلی الله علیه وآله وسلم آشکار شده است. و شما به عنوان مومن آن را با یقین دریافت نموده اید هان طور که اندکی پیش گفتیم.
شما امر و نهی دارید. سنت دارید. مکروهات دارید. مستحبات دارید. همه‌ی این‌ها به وسیله‌ی رسول الله صلی الله علیه وسلم آمده است اما چیزهایی که پنهان است و پیامبر اخبار آن را به شما رسانده است. این را هم باید با یقین بپذیرید چون یقینی است.
ایمان به غیب که خداوند ما را از آن با خبر ساخته است و ایمان به بهشت و جهنم، پل صراط، ترازوی عدالت، حساب و ماقبل آن، شکافته شدن آسمان، پراکنده شدن ستارگان، فروپاشیدن کوه‌ها، یکسان شدن جهان و پیش از آن مانند برزخ و نعمت و عذاب آن تمام این‌ها را می‌پذیرید زیرا خداوند ما را با یقین اخباری از آن آگاه ساخته است.
پذیرش تمام این‌ها ایمان، باور و یقین گفته می‌شود. این یقین است. چراکه شبهه ای در دل نمی‌آید و تردیدی به آن راه ندارد. و از آن غافل نمی‌شویم. اگر یقین انسان از بین نرود ایمان وی قوی و اعمال او نیک خواهد ماند.
اکنون برخی از نتایج یقین، گفته اند: انس با قرآن کریم، یقین به اینکه کلام خداست. و بهشت و دوزخ سرنوشت انسان هاست. این هستی را آفریده تا او را بشناسیم. اگر قرآن را بخوانید شما را به انس و الفت با آن وا می‌دارد. مثلا: اگر قرآن خوانده شود برخی گریه می‌کنند و برخی اهمیت نمی‌دهند. وبرخی می‌گویند برادر ایستگاه را عوض کن، چرا؟ این یقین است.

چکیده:

 چکیده‌ی درس سخنانی مهم:
اینکه با وجود خشم خداوند کسی را شاد کنید معیاری بسیار دقیق برای ضعف یقین است. وقتی خشنودی یک انسان حتی اگر عزیزترین شخص برایتان باشد، را بر خشنودی خداوند، ترجیح می‌دهید باید به یقین بدانید که شما یقین ضعیفی دارید. بدانید که نمی‌دانید. بدانید که ایمانتان ضعیف است. و از ضعف ایمان این است که خداوند به شما نعمتی دهد و شما از مردم سپاسگزاری کنید. یا خداوند عزوجل بر شما منت نهد و چیزی عطا کند و شما آن را به مردم نسبت دهید. خداوند لطف نموده و پدرتان را شفا می‌دهد آنگاه شما این شفا را به پزشک نسبت می‌دهید. اما ایمان؛ این است که خداوند بزرگ شفای مرا به دست این پزشک عنایت فرمود. خداوند را سپاس می‌گویم. و از این پزشک هم تشکر می‌کنم و قدر او را می‌دانم. این ایمان است.
نشانه‌ی ضعف ایمان این است: که مردم را به دلیل این که خداوند چیزی به شما نداده، مورد نکوهش قرار دهید. دلتنگ شوید و نگران شوید و سخنان زشتی از خود صادر نمایید. خداوند عزوجل به خاطر مصلحتتان از شما بازداشته است اگر به یگانگی خداوند یقین دارید خداوند عزوجل کسی است که عدم توافق را در دل او انداخته است. این نشانه‌ی ضعف ایمان است که: با وجود خشم خداوند در پی رضایت بنده باشید و فضل خداوند را به آنان نسبت دهید و در نبخشیدن خداوند به شما آنان را نکوهش کنید. اگر محرومیت خود را به انسان‌ها نسبت دهید این ضعف یقین است. و خداوند چنان که رسول الله علیه الصلاة والسلام می‌فرماید:
هیچ گاه به خاطر خشنودی کسی خداوند را ناراحت نکنید و کسی را به خاطر نعمتی که خداوند به شما داده، نستایید و به خاطر نداده‌هایی که خداوند به شما نداده کسی را نکوهش نکنید؛ چراکه حرص آزمندان رزق خداوند را برایتان نمی‌آورد و نکوهش ناپسندان آن را از شما نمی‌گیرد و خداوند با عدالت خود جان و آرامش جان را در خشنودی و یقین قرار داده است و اندوه و ناراحتی را در گستاخی و تردید قرار داده است.
تمام غم واندوه‌ها دلیلش شک به وعده‌ی خداوند و ناراحت شدن بر قضا وقدر اوست. اندوه وغم و دردهای روحی همه و همه دلیل آن: شک در وعده‌ی الهی و ناراحتی به تقدیر اوست. خوشبختی روحی پایه اش یقین و خشنودی است. شما به وعده‌ی خداوند ایمان و به قضای او خشنود شده اید.
 ما در مقابل یک امتحان دشوار هستیم. در این روزها شخصی به شما می‌گوید: چیز بسیار شگفت انگیزی اختراع کرده اند. از یک پزشک برگه‌ای می‌گیرید. به شما می‌گوید که مرض قند دارید یا ندارید. برگه ای از داروخانه. بسیاری امروزه ابزارهای آزمایش را در خانه دارند. این سخن بسیار زیبا است. ایمان شما به شما نشان داده می‌شود. یک نشانک برای نشان دادن میزان ایمان خود می خواهید در این زمان بیان دقیق ایمان خود را درخواست خواهید داد.
با این حدیث: خشنودی مردم با وجود خشم خداوند، پس شما خداوند را نمی‌شناسید و دلیل:

﴿قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ﴾
(بگو اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالى كه گرد آورده‏ ايد و تجارتى كه از كسادش بيمناكيد و سراهايى را كه خوش مى داريد نزد شما از خدا و پيامبرش و جهاد در راه وى دوست‏ داشتنى‏ تر است پس منتظر باشيد تا خدا فرمانش را [به اجرا در]آورد و خداوند گروه فاسقان را راهنمايى نمى ‏كند)

[سوره توبه آيه: 24]

 یک مورد دیگر باقی ماند:

﴿قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا﴾
(بگو اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالى كه گرد آورده‏ ايد)

 انواع اموال؛ خانه، زمین، مزرعه، مغازه منقول و غیر منقول:

﴿وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنْ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ﴾
(و تجارتى كه از كسادش بيمناكيد و سراهايى را كه خوش مى داريد نزد شما از خدا و پيامبرش و جهاد در راه وى دوست‏ داشتنى‏ تر است)

 پس منتظر آمدن وعده‌ی الله باشید.
یعنی اگر ترجیح دادید که این خانه را بر اطاعت خداوند ترجیح دادید، اگر این تجارت حرام را که در آن شبهه وجود دارد را بر اطاعت از خداوند ترجیح دادید معنایش این است که: این تجارت از خداوند و رسولش برایتان مهم تر و دوست داشتنی تر است. راه خداوند را نرفته اید:

﴿فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ﴾
(پس منتظر باشيد تا خدا فرمانش را [به اجرا در]آورد و خداوند گروه فاسقان را راهنمايى نمى ‏كند))

دانلود متن

زبان های موجود

پنهان کردن تصویر